زندگی زیر یه سقف من و همه امیدم...زندگی زیر یه سقف من و همه امیدم...، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

وسایل یدونه دختر باباش

    کریر و روروئک و ساک لوازم لحاف تشک دم دستی خشک کن و نوزادی 0 و 1 و 2   تشک بازی جیگرطلام سرهمی گرم برای عید نانازم کادوی خاله سیما برای دخترگلم سرهمی نیوبرن برای بیمارستان          لباس بهاره حوله حمام سه تیکه پاییزه جورابا و کلاه ناناز پتو دورپیچ پشه بند    شیشه شیرو پستونک و زنجیر پیشبندیکبار و شیردوش و فلاکس پیشنبند و زا...
17 مهر 1393

ماجراهای این روزای من و یکی یدونم

سلام خاله های مهربون شرمنده که یه مدت نتونستم بیام پیشتون و از روزمرگی خودم و دخترم براتون بنویسم سرمون خیلی شلوغ بود... براتون خلاصه وار میگم... 16 هفته یعنی 5 شهریور رفتم برای اندازه گیری دهانه رحم و چکاب که شکر خدا همه چیز روبراه بود... بهم اجازه مسافرت دادن که 12 شهریور با مامان اومدیم خونه خودم... همه چیز خوب بود ولی موعد تمدید خونه بود که من اصلا راضی به تمید نبودم که بابایی هم گفتن باید مقدمات اومدن دخترمونو فراهم کنیم پس یه خونه بزرگتر بگیریم... با مامانی کلی گشتیم تا بالاخره یه خونه خیلی شیک و بزرگ پیداکردیم این مدت سرم گرم چیدن و آماده کردن خونه جدیدمون بودم... 20 شهریور عروسی خواهر زاده شوهرم بود که از صبح سرگرم آ...
16 مهر 1393
1